حال من
سلام دوستای گلم خیلی ممنون از همدردیهاتون خیلی خیلی ببخشید پیامهاتونو بدون جواب تایید کردم از نظر روحی خیلی خراب بودم آخه من بچه آخر بودم و به پدر و مادرم خیلی وابسته بودم پدرمو که 6سال پیش به خاطر تصادف از دست دادم بعدش به مادرم بیشتر وابسته شدم با اینکه ازش دور بودم ولی بیشتر وقتها میرفتم بهش سر میزدم تمام دلخوشیم ساعتی بود که باهاش تلفنی تماس میگرفتم یا روزهایی بود که پیشش بودم اما افسوس که پر کشید ومن دیگر بی کس شدم کسی نیست که وقتی بی حالم باهاش صحبت کنم خیلی دوسش داشتم امسال آخرین سال تحویلی بود که کنارم بود نمیتونم این غمو فراموش کنم ولی به هر حال باید کم کم به زندگی برگردم ولی مطمئنم دیگه به شادابی قبل نیستم چون هیچ طوری نمیتونم برای خودم این موضوع رو حل کنم خیلی تنها شدم فکر این همه بی کسی داغونم میکنه از صبح تا شب که شوهرم سر کاره منم فقط یه گوشه دراز میکشم وبه خاطرات مامانم فکر میکنم شوهرم خیلی دوست داره زودتر بچه دار بشیم شاید روحیه من خوب بشه ولی از اون خبری نیست
بچه برام دعا کنید صبور باشم برام دعا کنید زودتر بچه دار بشم انشاالله به زودی میام مینویسم جریانات دکتر و آزمایشهایی رو که دادیم